در مورد معانی مکران نظرات متفاوتی وجود دارد مثلا مکران به معنی باتلاق
یا مکران به معنی ماهی خواران . ساحل مکها- سرزمین نخل خرما - واژهای کهن و باستانی که اشاره به قوم میکوی، ساکنان قدیمی این سرزمین دارد
.
مکران سرزمینی وسیع و ساحلی در جنوب خاوری ایران و جنوب باختری پاکستان
است که در طول خلیج عمان از رأسالکوه در باختر جاسک تا لاس بلا در جنوب خاوری ایالت
بلوچستان پاکستان گسترده است.
سرزمین مکران نام ناحیه اصیل آریایی نشین در جنوب شرقی ایران زمین می باشد
که دارای اقوامی دلاور و جنگجو با قدمتی بیش از سه هزار سال می باشد . بلوچ ها در
طول تاریخ از دیدگاه زبان و نژاد تشکیل دهنده بخش اصلی پیکره ایران بزرگ می باشند.
کوههای خشک و بایر کرانههای مکران از دید جغرافیای طبیعی دنباله کویر
است، که تا آنجا گسترش یافته. گویا در سدههای میانه این سرزمین از آنچه اکنون
دیده میشود، حاصلخیزتر بوده ولی هیچگاه از دید دارایی دارای اهمیت نبوده است.
جغرافینویسان پیشین اسامی بسیاری از شهرهای مکران را در
کتابهای خود ثبت نمودهاند ولی هیچکدام به طور گسترده از آن
شهرها یاد نکردهاند. مهمترین درآمد مکران از نیشکر و یک گونه شکر سفید
موسوم به پانید بوده است که از آنجا به سرزمینهای مجاور صادر میگردیده.
مکران در عصر هخامنشیان
هرودوت(مورخ
یونانی ۴۸۴ تا ۴۲۵ ق.م )در کتاب سوم تاریخ خود تعداد۲۰ سانتراپی (استان) برای
حکومت هخامنشی بر شمرده است که چهاردهمین استان مکا یا مکران است با مردمی غیر
آریایی.هرودوت سه قوم غیر ایرانی را ساکن این قسمت میداند که عبارتند از :
قوم
میکوی که به عقیده فرای مکران از نام آنها گرفته شده است. و به معنی ساحل مکا است.
قوم اوتیوئی یا یوتی که به عقیده فرای میتواند نیاکان جوتها باشند که
نباید آنها را با لوریان و جتها اشتباه گرفت.
پاریکانویی که به نظر فرای نام خویش را به باریز داده است. باریزی که در
کتابهای جغرافی دانان مسلمان از آن یاد شده است و هم نام رشته کوهی در کرمان بین
بم و جیرفت است.
مطابق با نظر هردوت در این سرزمین بزرگ یعنی چهاردهمین استان هخامنشیان
علاوه بر سکنه بلوچستان فعلی زرنگیان نیز می زیسته اند .یعنی دو سرزمین سیستان و
بلوچستان در یک استان بوده اند . از هردوت که بگذریم در کتیبههای عصر هخامنشی نیز
نام این سرزمین مکه یا مکران آمده است در کتیبه بیستون که یکی از بزرگترین کتیبههای
تاریخ است و در ۴۰ کیلومتری شرق کرمانشاه واقع است داریوش اول شاهنشاه هخامنشی(۵۲۱تا
۴۸۶ ق.م) سرزمین مکا یا مکران را یکی از ۲۳ ایالت امپراتوری خود نامیده است. علاوه
بر آن نام مکران در کتیبه شوش و نقش رستم نیز آمده است.
در آرامگاه داریوش هخامنشی در نقش رستم پشت سر نگاره داریوش سنگ نبشتهای
که به شدت آسیب دیده است قرار دارد در این سنگ نبشته داریوش از اقوام تحت تسلط خود
نام برده است که عبارتند از پارسی ها، مادی ها، عیلامی ها، پارتی ها، آریایی ها،
بلخی ها، سعدی ها، خوارزمی ها، زرنگی ها، اسه گرده ها، گنداری ها، هندی ها، سکایهای
هوم خوار، تیز خود، آشوریها ٬مصری ها، ارمنی ها، کاپادوکیها، ایونی ها، سکاهای
آنسوی دریا، تراکیهای ها، ایونیهای کلاه لاک پشتی، لیبیاییها ٬حبشی ها، مکرانی
ها، و کاری ها.، داریوش در این سنگ نوشته میگوید : اهورا مزدا چون این سرزمین را
آشفته دید آن را به من ارزانی داشت من شاه هستم اگر می خواهی بدانی که کدام کشورها
یی که داریوش شاه داشت پیکرها را ببین که تخت مرا میبرند آنگاه پی خواهی برد.
آنگاه برایت روشن خواهد شد که نیزه مرد پارسی دور رفته است .
در این نگاره داریوش بر سکویی ایستاده که حاشیه آن با تصویر شیرهای افسانهای
تزئین شده است.سکویی که داریوش بر آن ایستاده بر دوش نمایندگان سی کشور است که یکی
از آنها از مکران یا مکه است. پس از داریوش پسرش خشایارشاه نام مکران را در یکی
ازسنگ نوشتههای خویش آورده است.
در مورد نام بلوچستان در زمان هخامنشیان میتوان گفت که پادشاهان
هخامنشی این سرزمین را مکا یا مک خوانده اند ولی محققان یونانی آن را گدروزیا یاد
کرده اند .نام دیگر بلوچستان فرای عنوان همان “رخج” است که در کتیبههای هخامنشی
آمده است و ظاهرا بلوچستان شمالی و نقاطی ازجنوب افغانستان را شامل میشود.
در مورد معانی مکران نظرات متفاوتی وجود دارد مثلا مکران به معنی
باتلاق یا مکران به معنی ماهی خواران . ساحل مکها- سرزمین نخل خرما- واژهای کهن
و باستانی که اشاره به قوم میکوی، ساکنان قدیمی این سرزمین دارد .
اگر شاهنامه را بگشاییم از دیدگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی از مکران میخوانیم:
همه شهر مکران تو ویران کنی چو
بر کینه آهنگ شیران کنی
پراکنده لشکر همه گرد
کرد
بیاراست بر دشت جای نبرد
زمین کوه تا کوه لشکر
گرفت
همه تیز و مکران سپه بر گرفت
بیاورد پیلان جنگی
دویست
تو گفتی که اندر زمین جای نیست
از آواز اسپان و جوش
سپاه
همی ماه بر چرخ گم کرد راه
تو گفتی بر آمد زمین
بآسمان
دگر گشت خورشید اندر نهان
گردآورنده:س. روانبد