۱۳۹۰ بهمن ۹, یکشنبه

دادشاه‌: شهید و قهرمان‌ ملی‌ بلوچ


دادشاه‌: شهید و قهرمان‌ ملی‌ بلوچ -

(بخشی از تاریخ بلوچستان ایران)




پهره..وبلاگ فرهنگی هنری وادبی بلوچستان :دادشاه‌ در ناحیه‌ی‌ کوهستانی‌ اهوران‌ در مرکز بلوچستان‌ که‌ خود در آنجا روستایی‌ زمیندار کوچکی‌ بود در اوایل‌ سالهای‌ 1950 پرچم‌ طغیان‌ برافراشت‌.
گزارش‌های‌ مردمی‌ علت‌ شورش‌ او را تعدی‌ و دست‌اندازی‌ مأموران‌ و ژاندارمهای‌ «قجر» در زندگی‌ روزمره‌ی‌ همولایتی‌های‌ او، اخذ مالیات‌ها و گرفتن‌ رشوه‌های‌ هنگفت‌ از روستاییان‌ مفلوک‌ ولایت‌ او و بیحرمتی‌ به‌ آداب‌ و رسوم‌ و حیثیت‌ قوم‌ بلوچ‌ می‌دانند. برعکس‌، مقامات‌ دولتی‌ او و یارانش‌ را «گروهی‌ اوباش‌ و راهزن‌» توصیف‌ می‌کنند. درواقع‌، کلمه‌ی‌ «یاغی» که‌ در مورد دادشاه‌ و دیگر شورشیان‌ به‌ کار می‌رفت‌، نمونه‌ی‌ کلاسیکی‌ است‌ در نمایاندن‌ تفاوت‌ دیدگاه‌های‌ دو طرف‌. در زبان‌ بلوچی‌ این‌ کلمه‌ معنای ‌تحسین‌آمیزی‌ در خصوص‌ کسانی‌ دارد که‌ مسلحانه‌ در برابر «قجرها» قد علم‌ می‌کنند، حال‌ آن‌ که‌ در فارسی‌ معادل‌ راهزنی‌ و سرکشی‌ است‌ و در مورد کسانی‌ به‌ کار می‌رود که‌ به‌خاطر ایستادگی‌ در برابر اقتدار شاه‌ شایسته‌ی‌ تحقیر و سرکوب‌اند.
با وجود این‌گونه‌ اختلاف‌ برداشت‌ها یک‌ چیز بدیهی‌ است‌ و آن ‌مضمون‌ «ضد قجر» و ضد حکومتی‌ قیام‌ دادشاه‌ است‌. او و یارانش‌، تخمینا هفتاد تا بیش‌ از 700 نفر، با حمله‌ به‌ پاسگاه‌های‌ نظامی‌ ایران‌، کمین‌ کردن‌ بر سرراه‌ اسکورت‌های‌ حکومتی‌، قطع‌ خطوط ارتباطی‌ و ترور مأموران‌ و مقامات ‌غیربلوچ‌ دربلوچستان‌ مبارزه‌ای‌ افسانه‌ای‌ با حکومت‌ شاه‌ آغاز کرد
دادشاه‌ به‌یاری‌ شناختی‌ که‌ از محیط داشت‌ و نیز با برخورداری‌ از پشتیبانی‌ مردم‌ در نواحی‌ روستایی‌ و قبیله‌ای‌ برای‌ مخفی‌ شدن‌ و تهیه‌ی‌ آذوقه‌، بارها نقشه‌ی ‌دستگیری‌ خود توسط نیروهای‌ برتر ایرانی‌ را که‌ علیه‌ او بسیج‌ شده‌ بودند، عقیم‌گذاشت‌ و با شبیخون‌های‌ جسارت‌آمیز و جنگ‌ و گریزهای‌ برق‌آسا موجب‌شگفتی‌ آنان‌ شد و در بلوچستان‌ نامی‌ آشنا و افسانه‌ای‌ گشت‌. در 1956شهرتش‌ تیترهای‌ درشت‌ روزنامه‌های‌ ایران‌ را به‌ او اختصاص‌ داده‌ بود وسرگذشت‌ او را تحت‌ عناوینی‌ چون‌ «دادشاه‌ را چگونه‌ تعقیب‌ می‌کنند و اوچگونه‌ می‌گریزد» نقل‌ می‌کردند. البته‌ این‌ گزارش‌ها او را «بلوچ‌ ماجراجو» می‌نامیدند تا عوامل‌ اجتماعی‌- اقتصادی‌ و سیاسی‌ که‌ موجب‌ شورش‌ وی‌ شده‌بود پنهان‌ بماند.
در 1957 حوادثی‌ شورش‌ دادشاه‌ را در معرض‌ توجه‌ جهانی‌ قرار داد. نخستین‌ حادثه‌ کمین‌ وی‌ بر سر راه‌ هیئتی‌ عازم‌ بندر چاه‌بهار در کناره‌ی‌ خلیج‌عمان‌ بود که‌ در ضمن‌ آن‌ دو آمریکایی‌ ــ یک‌ مشاور نظامی‌ و یک‌ پیمانکار ــ به‌ جای‌ مقامات‌ ایرانی‌ به‌ اشتباه‌ کشته‌ شدند و نفر سوم‌ به‌ اسارت‌ افراد دادشاه‌ درآمد. حادثه‌ به‌ قدر کافی‌ مهم‌ بود که‌ به‌ تیتر صفحه‌ی‌ اول‌ مطبوعات‌ امریکا واروپا تبدیل‌ شود و بدین‌ وسیله‌ درباره‌ی‌ ثبات‌ رژیم‌ شاه‌ سؤالاتی‌ برانگیخت‌. این‌ ماجرا اما تا حدود زیادی‌ مسبب‌ استعفای‌ ناگهانی‌ حسین‌ علأ نخست‌ وزیرایران‌، توقف‌ کمک‌ اقتصادی‌ آمریکا به‌ جنوب‌ شرقی‌ ایران‌ و فشار آن‌ کشور به‌ایران‌ و پاکستان‌ برای‌ پایان‌ دادن‌ به‌ ماجرای‌ شورش‌ دادشاه‌ بود.
حادثه‌ی ‌عمده‌ی‌ دیگر آغاز کار زمان‌بندی‌ شده‌ی‌ کمیسیون‌ مرزی‌ ایران‌ و پاکستان‌ برای‌علامت‌گذاری‌ مرزهای‌شان‌ در بلوچستان‌ در همان‌ سال‌ بود. در این‌ مورد،رییس‌ هیئت‌ ایرانی‌، سناتور جهانبانی‌، که‌ در آن‌ زمان‌ از ارتش‌ باز نشسته‌ شده‌ بود، به‌ دولت‌ متبوعش‌ گزارش‌ داد «مصلحت‌ نیست‌» کمیسیون‌ مشترک‌ تا زمانی‌ که‌ «ماجرای‌ دادشاه» به‌ سرانجام‌ نرسیده‌ است‌ کار خود را شروع‌ کند.
متعاقبا، ارتش‌ و پلیس‌ پاکستان‌ به‌ عملیات‌ ضد شورش‌ بر ضد دادشاه ‌پیوست‌ که‌ دار و دسته‌اش‌ مرتبا از مرز عبور می‌کرد و با نیروها و شبه‌نظامیان ‌پاکستانی‌ در داخل‌ خاک‌ آن‌ کشور به‌ درگیری‌ مسلحانه‌ می‌پرداخت‌. در یکی‌از این‌ درگیری‌ها در 1957 نیروهای‌ پاکستان‌ یکی‌ از برادران‌ دادشاه‌ به‌ نام‌احمدشاه‌ را دستگیر کرد و به‌ ایران‌ تحویل‌ داد هر چند که‌ چنین‌ معاهده‌ای‌ بین‌ دو کشور وجود نداشت‌. این‌ امر ناسیونالیست‌های‌ بلوچ‌ را در پاکستان‌خشمگین‌ کرد. آنان‌ عمل‌ دولت‌شان‌ را محکوم‌ و مبارزه‌ی‌ گسترده‌ای‌ را برای‌ اشاعه‌ی‌ ماجرای‌ او در سطح‌ بین‌المللی‌ شروع‌ کردند.
در این‌ خصوص‌، جمعه‌خان‌ رییس‌ سابق‌ آکادمی‌ بلوچ‌، نقش‌ اصلی‌ را در شناساندن‌ مبارزه‌ی‌ دادشاه‌ به‌خاطر آرمان‌ ناسیونالیسم‌ بلوچ‌ ایفا کرد و بدین‌ سان‌ احساسات ‌ناسیونالیستی‌ را به‌ حمایت‌ از او برانگیخت‌. در نتیجه‌ی‌ این‌ اقدامات‌، جمعه‌خان ‌که‌ مجری‌ و تهیه‌ کننده‌ی‌ برنامه‌ به‌ زبان‌ بلوچی‌ در رادیو کراچی‌ بود و از این ‌طریق‌ شهرت‌ زیادی‌ یافته‌ بود و در سراسر بلوچستان‌ شناخته‌ می‌شد، از سمت‌خود عزل‌ شد.
این‌ حوادث‌ ــ فشار امریکا برای‌ مجازات‌ شورشیان‌ بلوچ‌ به‌خاطر کشتن ‌شهروندان‌ آن‌ کشور، حساسیت‌ شاه‌ نسبت‌ به‌ نظر غرب‌ درباره‌ی‌ ثبات‌ رژیمش ‌و ترس‌ وی‌ از گسترش‌ شورش‌ دادشاه‌ و تبدیل‌ شدنش‌ به‌ قهرمان‌ ملی‌ ــ دولت‌ راوادار کرد برای‌ سرکوب‌ شورش‌ اقداماتی‌ صورت‌ دهد. بنابراین‌، موضوع‌ را به‌سرلشگر جهانبانی‌، سرباز کهنه‌کار ــ در آن‌ زمان‌ سناتور ــ که‌ متخصص‌ اصلی ‌کشور در امور بلوچستان‌ نیز بود محول‌ کرد. او با توجه‌ به‌ تجربه‌ی‌ نظامی‌اش‌ درجنگ‌ در بلوچستان‌ در 1928، به‌ سرعت‌ به‌ این‌ نتیجه‌ رسید که‌ «از بین‌ بردن‌ دادشاه‌ و برادران‌ و یارانش‌ با واحدهای‌ ژاندارمری‌ یا نیروهای‌ مسلح‌ مستلزم‌ زمان‌ طولانی‌ و هزینه‌ی‌ سنگین‌ خواهد بود.» بنابراین‌ پیشنهاد کرد که‌ «به‌ نظرمی‌رسد بهتر باشد که‌ کار را به‌ سرکردگان‌ محلی‌ واگذار کنیم‌
بنابراین‌، یک‌ جلسه‌ی‌ شرفیابی‌ ترتیب‌ داد و در ضمن‌ آن‌ سردار عیسی‌خان‌ مبارکی‌ را همراه‌ با چند سرکرده‌ی‌ عمده‌ی‌ محلی‌ به‌ شاه‌ معرفی‌ کرد و آنان‌ را «اتباع‌ وفادار ومیهن‌پرست‌» نامید که‌ آماده‌اند در صورت‌ تأیید ملوکانه‌ غائله‌ را فرو بنشانند. سرکردگان‌ بلوچ‌ اما روایت‌ دیگری‌ دارند و مدعی‌اند که‌ سخنان‌ شاه‌ متضمن‌ هشدار سرپوشیده‌ای‌ بود بر این‌ مضمون‌ که‌ یا باید به‌ این‌ غائله‌ پایان‌ دهند و یا خود را برای‌ حبس‌ و مصادره‌ی‌ اموال‌شان‌ آماده‌ کنند و به‌ این‌ ترتیب‌ آنان‌ رامجبور کرد که‌ از دستورش‌ اطاعت‌ کنند.
حقیقت‌ هر چه‌ باشد، عیسی‌خان‌ به‌ عنوان‌ رییس‌ قبیله‌ی‌ مبارکی‌ که ‌دادشاه‌ بدان‌ تعلق‌ داشت‌ با دادشاه‌ تماس‌ گرفت‌ و از او درخواست‌ ملاقات ‌فوری‌ کرد تا پیام‌ مهمی‌ را که‌ شاه‌ برایش‌ فرستاده‌ است‌ شخصا به‌ او تسلیم‌ کند. وبرای‌ جلب‌ اعتماد دادشاه‌ به‌ قرآن‌ کریم‌ قسم‌ خورد که‌ بدون‌ اسلحه‌ در سر قرار حاضر شود و زمان‌ و محل‌ ملاقات‌ را از حکومت‌ پوشیده‌ بدارد. به‌ گفته‌ی‌ مردم‌ او هم‌چنین‌ به‌ دادشاه‌ قول‌ شرف‌ داد و این‌ مثل‌ را ذکر کرد که‌ «بلوچ‌ سرش‌ رامی‌دهد اما زیر قولش‌ نمی‌زند» تا دادشاه‌ را کاملا از حسن‌ نیت‌ خود مطمئن‌سازد. این‌ نقشه‌ اما جزئی‌ از برنامه‌ای‌ بود که‌ حکومت‌ و عیسی‌خان‌ و همکاران‌ بلوچش‌ از پیش‌ طراحی‌ کرده‌ بودند. به‌ نظامیان‌ ایرانی‌ خبر داده‌ شد که‌ به‌ محض ‌شروع‌ شدن‌ جلسه‌ی‌ ملاقات‌ دست‌ به‌ عمل‌ بزنند. دادشاه‌ بی‌خبر از این‌ دسیسه‌ ومطمئن‌ از سوگند عیسی‌خان‌ به‌ کتاب‌ مقدس‌ و قول‌ شرفش‌ در سرقرار حاضر شد و ناگهان‌ خود را در محاصره‌ی‌ نیروهای‌ حکومتی‌ دید و چون‌ از تسلیم‌ شدن ‌سرباز زد، نبردی‌ با تفنگ‌ درگرفت‌ که‌ در ضمن‌ آن‌ وی‌ و همراهانش‌ کشته ‌شدند
دادشاه‌ و قیامش‌ اما موجب‌ بروز خودآگاهی‌ ملی‌ در بین‌ بلوچ‌ها شد واحساس‌ غرور را در آنها زنده‌ کرد. توده‌های‌ بلوچ‌ او را مظهر «بلوچ‌ راستین‌» می‌دیدند که‌ شرف‌ و قابلیت‌های‌ رزمی‌ بلوچ‌ را در برابر «قجرها» به‌ جلوه ‌وامی‌داشت‌ و بنابراین‌ تا جایی‌ با او احساس‌ یگانگی‌ می‌کردند که‌ هر کسی‌ خودرا دادشاهی‌ می‌دید. ملی‌گرایان‌ او را چون‌ «رهبری‌ ملی‌ که‌ پرچم‌ طغیان‌ برافراشت» و «در راه‌ آرمان‌ استقلال‌، برای‌ بیدارکردن‌ ملت‌ بلوچ‌ و مبارزه‌ با امپریالیسم‌ جانفشانی‌ کرد» بزرگ‌ می‌دارند
او تا امروز یکی‌ از نامدارترین ‌چهره‌های‌ ملی‌ در تاریخ‌ معاصر بلوچ‌ است‌ و به‌ مرتبه‌ی‌ یک‌ قهرمان‌ بلوچ‌ عروج‌ کرده‌ است‌ که‌ زندگی‌ و مبارزه‌اش‌ در ترانه‌ها و سرودهای‌ بیشمار نقل‌ می‌شود وهر روز در سرتاسر بلوچستان‌ ورد زبان‌ مردم‌ است‌. چنان‌ که‌ یکی‌ از خبرنگاران ‌لوموند دیپلماتیک‌ در 1973 گفت‌ او را هنوز «یکی‌ از بزرگترین‌ شهدای‌ جنبش‌ بلوچ‌ در ایران‌» می‌دانند
پایان‌ قیام‌ دادشاه‌ هم‌چنین‌ پایان‌ دوران‌ سنتی‌ شورش‌ و یاغیگری‌ و آغاز مرحله‌ی‌ جدیدی‌ را رقم‌ می‌زند که‌ مشخصه‌اش‌ ظهور سازمان‌ها و احزاب‌ نوین‌ ملی‌گراست‌، اگر چه‌ از آن‌ پس‌ شورش‌های‌ دیگری‌ به‌ طور پراکنده‌ در اینجا و آنجا صورت‌ گرفته‌ است‌، اما دیگر نیروی ‌تعیین‌کننده‌ای‌ در جنبش‌ بلوچ‌ محسوب نمی‌شوند 



دکتر محمد حسن حسین بُر

منبع: موسیقی بلوچستان

تاریخچه استان هرمزگان و تغییر نام دریای پارس و مکران به دریای عمان


استان هرمزگان از لحاظ تاریخی دیرینه گی زیادی دارد. بندرها و جزیره های هرمزگان، در دوران های گوناگون پیش از اسلام اهمیت داشته و از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده اند. دریا و خلیج پارس (دریای عمان و خلیج فارس)، که استان هرمزگان نیز در کنار آن قرار گرفته، از کهن ترین دریاهایی است که انسان شناخته است. ساکنان پیرامون آن، ازجمله مردم باستان هرمزگان، نخستین انسان هایی بوده اند که با فن دریا نوردی آشنا شده و به کشتی رانی پرداخته اند. دراین منطقه، دریانوردی و چیره گی بر راه آبی سبب پیدایش و رشد فرهنگ، بازرگانی دریایی و ایجاد دولت های با فرهنگ ازجمله ایلام شد



 .

ایلامیان از هزاره سوم پیش از میلاد صدها سال بر خلیج فارس و جزیره های استان هرمزگان، به ویژه جزیره های قشم، کیش، لارک، لنگه، و جاسک حکم رانی داشته و از آن ها به عنوان راه ارتباطی برای بازرگانی با هند باختری و درّه نیل استفاده می کرده اند.
مادهای ایرانی نژاد در اواسط سده نهم پیش از میلاد، حکومت «ماد» و نخستین دولی ایرانی را به وجود آوردند. این حکومت، در روزگار پادشاهی هووخشتره گسترش یافته توانمند شد و مرز جنوبی آن را کرانه های جنوبی دریای پارس تشکیل می داد. در این زمان هرمزگان تابع ساتراپی (استان) درنگیانه و بخشی از کرمان بوده است.

در روزگار هخامنشی، به ویژه داریوش بزرگ، ایرانیان اندک اندک در کرانه ها و آب های دریاهای سیاه و سرخ نیز رخنه کردند. داریوش بزرگ، دریا سالار یونانی خود، اسکولاخ (اسکیلاس) را مأمور بررسی کناره های دریای پارس کرد. اسکولاخ و همراهانش تمامی جزیره ها و کرانه های دریای پارس/مکران، خلیج فارس، دریای سرخ و دریای باختر را در نوردیده و آگاهی های ارزنده ای به دست آوردند. این سفر دریایی از نظر بازرگانی و نظامی برای ایران سودمند بود، و باعث برقراری وابسته گی بازرگانی میان هندوستان و دریای باختر گردید. اشکانیان پس از چیره گی بر جانشینان اسکندر (سلوکی ها)، کرانه های خلیج فارس از جمله استان هرمزگان را بر قلمرو خود افزودند و در برابر رومیان، از دریای پارس و بین النهرین پاسداری کردند.

در زمان ساسانیان، هرمزگان از مراکز مهم داد و ستد و پیوند بازرگانی به شمار می رفته است. سکّه های فراوانی از این دوران در اثر کاوش هایی که در اسکله سازی «سورو» انجام گرفت، به دست آمده است.

در نخستین سال های حکومت اسلامی، کرانه های هر دو سوی خلیج فارس همراه با دریای پارس، از جمله استان هرمزگان به دست اعراب افتاد. ابوهوریره، از یاران پیامبر اسلام در روزگار عمر بر میشماهیگ (بحرین) و استان اسواران (قطر و امارات)، مازون (عمان) و دیگر کرانه های باختری خلیج فارس دست یافت و از آن جا به کرانه های خاوری آن یورش برد و تمامی دریای پارس و بندرها و جزیره های آن را بر قلمرو مسلمانان افزود.

پس از چیره گی عرب ها، دیلمیان نخستین دودمان ایرانی بودند، که بار دیگر پس از فروپاشی ساسانیان بر سراسر جزیره ها، بندرها و آب های استان هرمزگان و دیگر نقاط خلیج فارس و دریای پارس چیره شدند.

هرمزگان، اسواران، میشماهیگ و مازون و بندرها و جزیره های آن به ترتیب در سال های ۳۲۳ و ۵۳۴ هـ . ق، توسط علی (عمادالدوله)، و احمد (معزالدوله) به قلمرو آل بویه آزاد گردیدند. حکومت آل بویه، در زمان عضدالدوله گسترش یافت و در تمام مدت حکومتشان، فارس و هرمزگان در قلمرو فرمانروایی آن ها بود. پس از دیلمیان، سلجوقیان کرمان از سال ۴۵۴ تا ۵۸۳ هـ . ق، بر منطقه خلیج فارس، از جمله استان هرمزگان و عمان تسلط یافتند.

در دوران سلجوقی، از سوی فرمان روایان این خاندان، حاکمانی با عنوان«اتابک» به مناطق گوناگون ره سپار می شدند. اتابکان فارس بر عمان، بحرین و کرانه ها و جزیره های خلیج فارس دریای پارس/مکران (عمان) دست یافتند و حکومت آنان تا ۶۶۱ هـ . ق، بر فارس و هرمزگان بر قرار بود. دراین سال سلجوق شاه سلغری بر هلاکو خان مغول شورید، اما شکست خورد و حکومت فارس، هرمزگان و تمامی منطقه خلیج فارس به دست مغولان افتاد. در دوره فترتی که بین سپری شدن حکومت ایلخانان مغول و برآمدن تیموریان وجود داشت، حکومت هرمزگان و خلیج فارس با مظفریان بود. تیمور لنگ به سال ۷۸۵ هـ . ق، سیستان را گشود و در یورش های بعدی خود، اصفهان، فارس، بوشهر، بندرها و جزیره های هرمزگان را به قلمرو خویش افزود. تیموریان تا سال ۸۷۳ هـ . ق، که در ایران حکومت داشتند، خراج بندرها و جزیره های خلیج فارس و دریای پارس را دریافت می کردند.

در سال ۹۱۳ هـ . ق، ناوگان پرتغالی ها به فرماندهی البوکرک با اشغال مسقط که خراج گذار امیر هرمز بود، با سیف الدین، امیر هرمز به جنگ پرداخته و با شکست وی هرمز را تابع و خراج گزار پرتغال کردند. پرتغالی ها در جزیره های هرمز، کیش، بحرین، قشم، نابند، و . . . دفتر بازرگانی و چندین دژ نظامی ساختند. از مرگ آلفونسو دو آلبوکرک (در ذیقعده سال ۹۲۱ هـ . ق)، تا روزگار شاه عباس اوّل (۹۹۶ – ۱۰۳۸ هـ . ق) حکومت پرتغال در دریای پارس توان داشت و در این مدت مراکز بازرگانی دریا و خلیج فارس، چون کیش، چابهار، هرمز، مسقط، بحرین، قشم، جاسک، . . . به سبب ستم کاری آنان رو به ویرانی نهاد.

شاه عباس بزرگ صفوی پس از جنگ با عثمانی ها تصمیم به آزاد ساختن جزیره های خلیج و دریای پارس و بیرون راندن پرتغالی ها گرفت. شاه عباس بزرگ نه تنها بحرین را آزاد ساخت، بلکه جزیره های هرمز، کیش، قشم و بندرهای جاسک، چابهار, لنگه، . . . را از پرتغالیان پس گرفت. نادرشاه افشار (۱۱۴۹ – ۱۱۶۰ هـ . ق) در سال ۱۱۴۹ هـ . ق، پس از سرکوبی شورشی های افغان بر تمامی کرانه ها و جزیره های شمالی و جنوبی خلیج فارس چیره شد. با مرگ نادر شاه افشار، شورشی دوباره سراسر کشور را فرا گرفت و کریم خان زند با خواستاران پادشاهی به جنگ پرداخت و سرانجام در ۱۱۷۹هـ . ق، بر سراسر فارس، جزیره ها و بندر های خلیج فارس، . . . دست یافت و کارهای نیمه تمام نادر شاه را دنبال کرده و به پایان رسانید

شوربختانه با روی کار آمدن خاندان بی لیاقت و وطنفروش قاجار  نه تنها استانهای شمالی در قفقاز و آسیای مرکزی را به روسها بلکه عمان همراه با استانهای شرقی از جمله افغانستان و بلوچستان پاکستان را به بریتانیا بخشید و  برای همیشه از ایران جدا ساخته شد. از آنزمان دریای پارس یا مکران به دریای عمان از سوی بریتانیا تغییر نام داده شد


۱۳۹۰ بهمن ۷, جمعه

چابهار



رودخانه باهوکلات






دریاچه صورتی - چابهار







ساحل بریس - چابهار

 
این تالاب زیبا با جزر و مد صورتی متمایل به قرمز و طبیعت پیرامون آن از جمله دیدنی‌های چابهار در ساحل دریای مکران است که پذیرای گردشگران زیادی از اقصی نقاط کشور است.
این تالاب صورتی در دره لیپار واقع شده که اوج زیبایی این پدیده همگان را متعجب ساخته به طوری که در لیست پربازدید ترین جاذبه های گردشگری شهرستان چابهار قرار گرفته است.
جزر و مد سرخ یا صورتی رنگی که در این تالاب رخ می‌دهد زیبای های این تالاب را دوچندان می سازد و انسان را به آرامش فرامی خواند.
تالاب صورتی چابهار یکی از مناطق مهم گردشگری در این بندر زیباست که با جزر و مد آرام و صورتی رنگ خود گردشگران را به آرامش فرا می خواند و آنها را شگفت زده می کند.
رنگ قرمز این پدیده محصول فعالیت پلانکتونهای گیاهی این منطقه است فراوانی مواد آلی و معدنی به همراه جریانهای دریایی حاصل از طوفانهای مونسون باعث افزایش پلانکتونها و در نتیجه این پدیدهٔ منحصر به فرد اقیانوسی می‌شود.
دریاچه صورتی در حاشیه تالاب فصلی لیپار و در فاصله 20 کیلومتری شرق چابهار از جمله مناطق مهم و زیبای سیستان و بلوچستان است که به لحاظ نوع بافت خاک بستر دریاچه، آب آن صورتی دیده می‌شود گستره این پهنه آبی 10 هکتار است.
حسین سرگزی کارشناس مدیریت مناطق بیابانی در این بار می گوید: وجود پلانکتون‌های گیاهی زیاد در منطقه ، وفور مواد آلی و معدنی که از طریق رودخانه‌ها و خورهای متصل به خلیج به این حوزه هدایت می‌شوند، باعث افزایش زیاد تولید بیولوژیکی در بعضی از فصول سال خواهد شد به طوری که این عوامل به همراه جریانات دریایی حاصل از طوفان‌های مونسون که از ویژگی‌های منحصر به فرد حوزه اقیانوسی دریای عمان است، موجب افزایش بیش از حد تعداد پلانکتون‌های گیاهی در ماه‌های بعد از فصل مونسون می‌شود.وی می افزاید: در ماه‌های بهمن، اسفند، فروردین، شهریور و مهر شاهد پدیده جزر و مد قرمز در منطقه خلیج گواتر هستیم که عامل اصلی به وجود آورنده گونه نوکتیلوکا میلیاروس بوده که در ماه‌های بهمن، اسفند و فروردین تعداد آن به شدت افزایش می‌یابد. به گفته وی طی بررسی‌های بعمل آمده در منطقه، تاکنون 93 گونه پلانکتون گیاهی، 31 گروه پلانکتون جانوری، 64 گونه از انواع نرم‌تنان، 85 گونه انواع ماهی، 24 گونه از سخت پوستان، 14 گونه مایوبنتوز و 46 گونه مختلف از جلبک‌ها شناسایی شده‌اند.



دریاچه صورتی - چابهار